English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7104 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boaters U کلاه حصیری لبهدار
wall knot U گره حصیری
sennet U بافت حصیری
basket weave U بافت حصیری
plain weave U بافت حصیری
basket-weave U بافت حصیری
brush matting U پوشش حصیری
coconut matting U پوشش حصیری
rattan fender U دفرای حصیری
deck chair U صندلی حصیری تاشو
caner U بافنده صندلی حصیری
stupa U کلاله بافتهای حصیری
matting U بوریا پوشش حصیری
bamboo curtain U مانع پردهء حصیری
matted U درهم برهم حصیری
bossed U پشت بند حصیری هدف
bosses U پشت بند حصیری هدف
boss U پشت بند حصیری هدف
bossing U پشت بند حصیری هدف
sampan U قایق سقف حصیری وبادبانی
matting U بوریا بافی پوشش حصیری
wickiup U کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
twill weave U بافت ساده حصیری [که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
jipijapa U درخت کلاه پاناما گردوی هندی
ross U پوست درخت
rhytidome U پوست درخت
barks U پوست درخت
bast U پوست درخت
bark U پوست درخت
barked U پوست درخت
barking U پوست درخت
bark U پوست کندن درخت
debarkation U کندن پوست درخت
barquentine U پوست درخت بارکاس
barque U پوست درخت بارکاس
barks U پوست کندن درخت
to strip something off U کندن پوست [درخت]
barked U پوست کندن درخت
barking U پوست کندن درخت
debark U پوست درخت را کندن
tan bark U جفت :پوست درخت بلوط
to girdle a tree U پوست درخت راحلقهای بریدن
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
sapwood U برنچوب نرم وزنده پوست درخت
cascara U قایقی که از پوست درخت درست شده
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
barker U پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
cloches U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
platting U حصیر بافته برای کلاه سازی
cloche U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
peruvian bark U پوست درخت گنه گنه
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
husking U دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
to set a poem to music U اهنگ برای شعری ساختن
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
To live on borrowed money . To play for time . U این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
buckhorn U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). U این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
casks U کلاه جنگی کلاه خود
cask U کلاه جنگی کلاه خود
abler U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
plantable lanceolata U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
ablest U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
rootery U توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
papaw U درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
jasey U کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
fustic wood U [نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
underbrush U درخت کوچک روینده درزیر درخت
onion skin U پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
myrica U درخت شیشعان درخت موم
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
metronomes U بکارمیرود
metronome U بکارمیرود
modiste U کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
wattle U ترکه برای ساختن سبد ترکه
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gambier U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
Cypress design U طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
lazy tongs U چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
linecut U صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
pompom U گل کلاه
cappa U کلاه
nightcaps U شب کلاه
capped U کلاه
ice cap U یخ کلاه
jack a dandy U کج کلاه
beau U کج کلاه
hat U کلاه
headgear U کلاه
nightcap U شب کلاه
panache U پر کلاه
bilk U کلاه سر
ice-caps U یخ کلاه
hats U کلاه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com